جایگاه "دروغ" و الگوهای رفتاری آن در روابط اجتماعی ما (1)*
چکیده
فرهنگ در جامعه ایران به همان اندازه غنی و گسترده است که مطالعه ی آن در کشور ما فقیر و بسته.
صدها خطوط فرهنگی وجود دارد که شناخت علمی آنها می تواند به حل مسائل اساسی جامعهی ما از قبیل توسعه، ارتباطات، شخصیت پایه، قدرت، مدنیت و قضاوت،... یا ری رساند.
یکی از این خطوط، رفتار روانی – اجتماعی دروغ با الگوهای مختلف آن است. مفهوم دروغ که وسعت معنایی و کاربردی آن حیرت انگیز است، با وجود ظاهر غیر اخلاقی آن، دارای کارکردهای عدیده است به طوری که یکی از حلقه های ناگستنی زنجیره ی همیشگی روابط ما را تشکیل می دهد.
در این مقاله سعی شده است تا با تکیه به شکل شناسی این رفتار، آن را مقوله بندی کرده وکارکرد هر یک از آنها را بنمايیم. و با توجه به جنبهی پایگاهی فرستنده و دریافت دارنده (عوامل انسانی) پیام دروغین و نیز شرایطی که پیام در آن ردو بدل می شود (عامل وضعیتی) الگوهایی(16گانه) هر چند ناقص به مثابه پیش طرح هایی برای شکل گیری تحقیقات در آینده و گامی نخستین در راه نظریه پردازی در آداب فرهنگی به دست بدهیم.
واژگان کلیدی : دروغ، فرهنگ، الگوهای رفتاری، روابط اجتماعی ، قدرت.
مقدمه
دروغ زشت ترین کالایی است که بیشترین خریدار را دارد.
شوهر به زن : اداره بودم، کارم زیاد بود، دیر آمدم.
پدر به فرزند : برو بگو بابام خانه نیست.
کسان بیمار مشرف به موت به بیمار : چیزی نیست، دکتر گفت خوب می شوی.
به مادر پسری که یک پایش را در تصادف از دست داده : فقط جراحت مختصری برداشته، چیز مهمی نیست.
همسایه ی پایین به همسایه ی بالا : به خدا پایم درد می کرد و نتوانستم از پله ها بیایم بالا پیغام تلفنی شما را برسانم.
جوانی به آشنای خود : می خواستم بیایم سر قرار، به خدا یادم رفت.
کارمند به رئیس : علت تاخیرم سنگینی ترافیک بود.
توانگر به مستمند : اگر دیروز گفته بودی بهت می دادم ولی به جان خودت دستم خالی است.
شاگرد به معلم : آقا دیشب مهمان داشتیم، نشد تکالیفم را انجام بدهم.
کاندیدای نمایندگی مجلس به مردم : پیروزی حتمی با ماست.
ما هر روز با این واقعیات و ده ها واقعيت مشابه دیگر زندگی می کنیم و چنانچه اندکی به حافظهی خود فشار بیاوریم، قادر خواهیم بود صدها مورد از این دست مثال ارائه دهیم. نام این واقعیت ها " دروغ" است. رفتار دروغ آمیز بخشی از رفتارهای روزمره ی ما را تشکیل می دهد و جزء لایتجزای حیات اجتماعی ما شده است. همه ی ما می دانیم دروغ می گوییم، همه می دانیم مردم دروغ می گویند، همه می دانند ما دروغ می گوییم و بالاخره همه می دانند همه دروغ می گویند. وفاق اجتماعی بر این قرار است. دروغ رفتاری است که در فرایند کلیهی رفتار انسان ها ثبت شده، جا افتاده و در شرایط مختلف، به صورتهاي مختلف، با اشخاص مختلف به کار برده می شود. عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار که در رفتار و کردار و در فکر و نگاه و سکوت هم می توان باز شناخت.
توصیف پدیده
دهخدا در لغت نامه ی خود دروغ را "سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، مقابل راست، مقابل صدق" و بالاخره [معادل] "کذب" می داند و از صاحب آنندراج مثال " گریه ی دروغ، اشک دروغ، آه دروغ، وعده ی دروغ، صبح دروغ " را می آورد و واژه ی دروغ را با فعل " گفتن، بستن، پرداختن، زدن، آوردن، یافتن[بافتن] و برسر کسی فرو کوفتن" می آمیزد و استعمال آن را در صدها بیت شعر بزرگانی همچون ابوشکور، اسدی، امیر معزی،اوحدی، اورمزدی، جامی، حافظ، خاقانی، خفاف، زلالی، ساوجی، سعدی، سنائی، سیفی، صائب، ظهوری، عنصری، فرخی، کاشی، کمال اسماعیل، کمال خجندی، منجیک، مولوی، ناصر خسرو، نظامی و در آثاری همچون ابداع البدایع و امثال و حکم و براهین العجم وتاج المصادر بیهقی و تاریخ بیهقی و تذکرۃ الاولیاء و ترجمان القران جرجانی و ترجمه ی طبری بلعمی و جامع الحکمتین و شاهنامه و قابوسنامه و قریع الفرس و کتاب النقص و گلستان و مجمع التواریخ و القصص و منتهی الارب نشان می دهد و همه را در برابر عبارات دروغ و دروغ آزما و دروغ آزمایی و دروغ آزمای ودروغ آزمودن و دروغ کردن ودروغ گردانیدن و دروغ گفتن و دروغ گو ودروغگویی و دروغگوی و دروغ یاب و دروغین و دروغینی ودروغینه گرد می آورد.
دروغ یک پدیدهی روانی – اجتماعی تازه نیست و با آنکه هیچ گاه از نظر زمانی و مکانی دارای کم و کیف یکسانی نبوده است عمر آن شاید به بلندای عمر زبان و چه بسا به درازای تاریخ تفکر باشد، به طوری که می توان فرض کرد همیشه با انسان اجتماعی همراه بوده است . با غور و سیر در مثل ها ومتل ها ، طنزها و کنایه ها، اشاره ها و استعاره ها ، توبه نامه ها وندبه نامه ها و نمایشنامه ها و فیلم نامه ها می توان به حضور این پدیده در زندگی انسان ها از زمان های کهن تا به امروز پی برد و به عمق آمیختگی آن با روزمرگی زندگی آشنا شد.
کهن ترین اثر منثور یا لوحه ای که در مورد دروغ در دست داریم دعای داریوش کبیر در تخت جمشید است که به خط میخی وبه این معنا برای ما باقی مانده است :"خداوند این کشور را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ محفوظ دارد." خدای اسلام قصه ی یوسف را بر پایهی همین پدیده مذموم در قرآن کریم بنا گذاشت و به زبان پیام آورش نقل کرد. شخصی به پیغمبر اکرم (ص) عرض کرد :" نماز نمی خوانم، زنا می کنم، دروغ می گویم، از کدام توبه کنم؟ حضرت فرمودند : "از دروغ" (فلسفی ،1324 ص39)، و در جای دیگر باز از حضرتش پرسیدند : " آیا مومن زنا می کند؟ " فرمودند : "ممکن است ; پرسیدند:" آیا مومن دزدی می کند؟" فرمودند"ممکن است"، پرسیدند :" آیا مومن دروغ می گوید؟" فرمودند :" نه" (همان، ص37-36) . حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از دروغ به عنوان "بدترین چیزهای روی زمین " یادکرده اند (موسوی لاری1407ه، ص55)، و به فرزند خود امام حسن(ع) فرموده اند: " ناخوشی دروغ گویی از تمام ناخوشی ها قبیح تر و ناپسندتر است(فلسفی،همان،ص63). " امام محمد باقر (ع) نیز فرموده اند :"دروغ مایه ی ویرانی ایمان است"(همان،ص36). وقتی عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق (ع) می پرسد :" آیا کسی که در موردی دروغ بگوید کذاب است؟ " پاسخ می شنود :" نه، هیچ کس نیست که دچار این لغزش نشده باشد"(همان،ص56) و بالاخره باید از امام حسن عسکری (ع) یاد کرد که فرمودند :" همه زشتیها در خانه ای نهاده شده که دروغ کلید آن است"(موسوی لاری ،همان،ص56).
در حالی که این رفتار، آنگاه که مومن به دست دشمن می افتد، به صورت کتمان جایز شمرده می شود، دعوت مکرر به تقوی در هر نماز جماعت و در هر خطبه نشانه مبارزه دین اسلام با این پدیده آلوده کننده است.
گفتار و نوشتار در ذم این پدیده معیوب ویژه ایرانی و ایرانیان و مسلمان و مسلمانان نیست و ضرب المثل های فراوانی در دنیا یافت می شود که هم رونق و هم زشتی آن را نشان می دهد. چینی ها می گویند :" قاتل یک بار می کشد، کسی که تهمت می زند هزار بار". در " مسائل اخلاقی و روانشناختی 1 " از قول ریمون پیچ 2 نقل شده است که " دروغ بهترین سلاح ضعفا و سریع ترین وسیله برای اجتناب از خطر است"(موسوی لاری،همان،ص54).
روزنامه ساندی تلگراف چاپ لندن نوشت:" آمریکایی ها روزانه دویست بار دروغ می گویند. به گزارش خبرگزاری فرانسه از لندن، پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لس انجلس در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که هر آمریکایی هر 8 دقیقه یک بار دروغ می گوید"(روزنامه اطلاعات19،1376فروردین) نتایج تحقیقاتی که برای یک نشریه ی روانشناسی در ایتالیا انجام شده، نشان میدهد که70 درصد از 360 زن و مرد شرکت کننده در مصاحبه با خبرنگار این نشریه اعتراف می کنند که روزانه 5 تا 10 بار دروغ می گویند. براساس این نتایج، 42درصد از ایتالیایی ها برای جلوگیری از اختلاف، 27درصد برای پنهان نگه داشتن اشتباهات خود و 21درصد دیگر نیز برای خیر و صلاح دیگران دروغ می گویند. دو سوم از اعتراف کنندگان زنانی بوده اند که در امور مربوط به خانه دروغ می گفتند و مردان نیز اغلب در مورد مشاغل خود دروغ می گویند(روزنامهی اطلاعات، همان17،تیر).
شمار این گفته ها و نوشته ها در عالم کم نیست. گفته اند :" دروغ بدی است برای پوشاندن بدتر،" ، " دروغ بلاست"، " هیچ عمل قبیحی به قبح دروغ گویی نیست"، "دروغ زشت ترین، موحش ترین، محکوم ترین معایب است"، "دروغ راه را برای سایر ضعف های اخلاقی باز می کند" و بالاخره " یا در گناه دروغ است، یا گناه آدم را به دروغ گویی می کشاند"،...
رابطه ی پدیده دروغ با قدرت
پدیده ای چنین ریشه دار را می توان در چارچوب تحلیلی مفهوم "قدرت" بهتر و آشکارتر تبین کرد. چنانچه ما به مطالعه شرایطی که در آن مفهوم دروغ شکل می گیرد و رشد می کند و به صورت های گوناگون باری را از دوش عامل آن برمی دارد بپردازیم، به سادگی متوجه خواهیم شد که در صورت نبود قوانین عادلانه و روابط منصفانه، یکی از راه های ایستادگی در برابر زور برای رفع ظلم یا کسب آزادی، به کار گرفتن رفتار یا رفتارهایی است که شخص مظلوم، در موقعیت ضعف، برای پوشاندن واقعیت یا واقعیت ها در جهت تضعیف شخص ظالم به کار می گیرد. ظالم نیز می تواند به نوبه ی خود از همین حربه برای اعمال قدرت بیشتر و تحدید بیشتر آزادی مظلوم سود جوید. بنابراین دروغ و یا صورت های تابع آن می توانند به عنوان عامل گمراه کننده ی شخصی بر ضد شخص دیگر وارد عمل شود و حربه ای در دست ظالم (کاسب، توانگر، شوهر نامطمئن، رئیس سختگیر،...) و سلاحی در دست مظلوم (مشتری، مستمند، زن انتقامجو، کارمند متقلب، ...) باشد. بدیهی است که در این حرکت رفت و آمدی، مظلوم با پیشه کردن روشهای خدعه آمیز دفاعی به نوبه ی خود به موجودی ظالم تبدیل خواهد شد.
چنانچه بخواهیم مفهوم قدرت را تنها در صحنه ی اجتماعی کشور خودمان مورد تحلیل قرار بدهیم با استاد همایون کاتوزیان هم آواز خواهیم شد که" در جامعه ی سنتی ایران، دولت از جامعه جدا بوده و نه فقط در راس بلکه در فوق آن قرار داشت ؛ در نتیجه – در تحلیل نهایی – دولت پایگاه و نقطه ی اتکای محکم و مداومی در درون اجتماع نمی داشته ، و به همین دلیل نیز از نظر طبقات مردم مشروعیت سیاسی نداشته و منافع آنان را نمایندگی نمی کرده است . به این ترتیب، همه ی حقوق اجتماعی مآلا در انحصار دولت بوده، و "حقوقی" که هر فرد، گروه و طبقه اجتماعی (و حتی کل جامعه) از آن برخوردار بوده، اساسا بر مبنای اجازه و اراده ی دولت قرار داشته، یعنی در حیطه ی "امتیازی" بوده که دولت درهر لحظه می توانسته آن را ملغی کند. یعنی قدرت دولت به هیچ سنت، عرف، قرارداد یا قانون مداومی منوط و مشروط نبوده و این درست معنای عادی واژهی استبداد – یعنی خودرایی و خودسری – است"(همایون کاتوزیان، 1372، ص4).
شکی نیست که به این ترتیب در برابر خود کامگی مهتر، دفاع کهتر شکل می گیرد ; هجوم قوی حیله ی ضعیف را صورت می بخشد ؛ سلطه ی بی حساب دسیسهی بی کتاب را به دنبال می آورد و رابطه ی انسان های اجتماعی از خط مستقیم بیرون می افتد. طرفین رابطه به اعمال روش های دروغ آمیز و خدعه انگیز می پردازند. در اینجاست که ظالم و مظلوم هر دو در یک توطئه شرکت می کنند و هر دو گناهکار تلقی می شوند.
در واقع، هر "آزادی" "مسئوليتی" را ایجاد می کند و هر "حقی" "وظیفه ای" را به گردن می نهد. در جامعه ای که هیچ گونه آزادی و حقی وجود نداشته باشد ، هیچ گونه احساس مسئولیت و وظیفه ای به بار نمی نشیند. "... در چنین اجتماعی ، ملت (یعنی کل جامعه) اساسا با دولت در ستیز است ، یعنی حتی در زمانی که امکان عصیان و طغیان نیست، اطاعت مردم از دولت تنها مبتنی بر ضرورت و عاقبت اندیشی (و در تحلیل نهایی ترس) است، نه رضایت و پذیرش"(همایون کاتوزیان،همان، ص4). آنها مالیات نمی پردازند، اجناس را احتکار می کنند ، نرخ ها را بر هم می زنند، به سوال های سرشماری پاسخ درست نمی دهند، از خط عابر پیاده عبور نمی کنند و در برابر عدم آزادی عدم مسئولیت نشان می دهند.
دروغ دو سویه مانند شمشیری است دو دمه. ظالم و مظلوم دایره ی معیوبی را تشکیل می دهند که هر دوی آن ها را در خود می گیرد . در چنین نظام رابطه ای نامتعادل همچون تعارفات در زمینهی فرهنگی، تقلبات در زمینه ی اقتصادی، ازدواج های بازاری در زمینهی خانوادگی و عشق های دروغین یک شبه در زمینهی عاطفی گویاترین مثال ها به شمار می آیند.
عوامل دروغگوئي و طبقه بندی موارد آن
برای آن که بتوانیم پدیدهی گسترده و همه گیر "دروغ" را به صورت محدودتر و منسجم تری تحلیل و انواع مختلف آن را تا جایی که ممکن باشد به صورت طبقه بندی شده ای عرضه بکنیم و طرح روشنی – هر چند ناقص- از آن بدست دهیم، تنها دو دسته عامل دخیل را پایه کار خود قرار می دهیم و مفهوم دروغ را به معنای رابطه ی نادرست لفظی بین دو شخص تحدید می کنیم.
این دو دسته عامل عبارت اند از:
1. عامل انسانی : این عامل طرفین رابطه را دربرمی گیرد
الف) شخصی (یا اشخاصی) که دروغ می گوید (یا می گویند)
ب) شخصی (یا اشخاصی) که به او (یا به آن ها ) دروغ گفته می شود
بدیهی است که این اشخاص نه تنها از نظر تعداد بلکه از حیث سن و موقعیت اجتماعی می توانند متفاوت باشند
2. عامل وضعیتی : این عامل شامل شرایطی است که بستر رابطه ی دروغین را تشکیل می دهد. در ایجا منظور اصلی، میزان آگاهی شنونده (یا شنوندگان) دروغ به وقوع دروغ و واکنش اعتراض و تسلیم او (یا آن ها) به دروغ است. برای اجتناب از پیچیدگی کار و ارائه ی ساده و در عین حال روشن وضعیت طرفین رابطه، در زیر به کدبندی اشخاص و محتوای ارتباطی آن ها می پردازیم:
فرد α با سن یا پایگاه اجتماعی برتر از شنونده
گوینده دروغ جمع Α با سن يا پایگاه اجتماعی پایین تر از شنونده
1. عامل انسانی
فرد b با سن یا پایگاه اجتماعی برتر از گوينده
شنونده دروغ جمع B با سن يا پایگاه اجتماعی پایین تر از گوينده
آگاهی همراه با اطمینان شنونده به وقوع دروغ c میزان آگاهی آکاهی همراه با شک شنونده به وقوع دروغ Ć
ناآگاهی شنونده به وقوع دروغ C
2. عامل وضعیتی
اعتراض نسبت به دروغ d
واكنش تسلیم نسبت به دروغ D
به این ترتیب می توان 40موردی را که ممکن است در چارچوب محدود و از پیش تعیین شده ی بالا اتفاق بیافتد فرمول وار به شرح زیر ارائه داد :
d a > b + c = d
c D a > b + c = D
d a > b + Ç = d 1-5
a > b Ç D a > b + Ç = D
C D a > b + C = D
a > B --------------------------------------------5-10
a < b ----------------------------------------10-15
a < B -------------------------------------------15-20
A > ---------------------------------------------20-25
A > B----------------------------------------------- 25-30
A < b -------------------------------------------30-35
A < B ---------------------------------------------35-40
مورد اول از چهل مورد بالا (یعنی d = c + b < α ) را می توان به طور روشن به عنوان مثال به شرح زیر آورد :
پدری که در قبال قبولی فرزندش وعدهی خرید دوچرخه ای به او می دهد ولی فرزند به تجربه، حرف پدر را باور نمی کند و همچنان نسبت به تحصیلات خود بی اعتنا باقی می ماند.
تبصره : ناگفته نگذاریم که بعضی از موارد چهل گانهی بالا هرگز در روابط اجتماعی، صورت عمل به خود نمی گیرد مانند مواردی که در آنها فرمول D C به کار رفته باشد. به عبارت روشن، شنونده ای که به وقوع دروغ آگاهی ندارد (C) هرگز به آن اعتراض نمی کند(D).
به این ترتیب، تا حدی به انواع، ابعاد و نقش های دروغ که در صحنه ی روابط اجتماعی بازی می شود، پی می بریم و به آسانی می توانیم رابطه ی میان جایگاه دروغ در جامعه از یک سو و انسجام و وفاق اجتماعی و مدنیت از سوی دیگر را دریابیم. به این معنی که هر چه دروغ در فضای اجتماعی و خانوادگی و عاطفی رواج بیشتری پیدا کند، جامعه بیشتر به سوی تزلزل و فقر اخلاقی و عدم آزادی سوق پیدا می کند و افراد آن به سوی بیگانگی از خود و دیگران پیش می روند. برعکس، هر چه ارکان فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی جامعه بیشتر دستخوش تزلزل می گردد، روابط بین انسان های آن جامعه بیشتر رنگ دورویی و ریا و تزویر به خود می گیرد.
در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط افراد از دوستی های مشکوک و نافرجام گرفته تا روی دربایستی ها و ملاحظه کاری ها و مصلحت جویی ها و پنهان کاری ها و بازی ها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورت های بسیار متنوعی از روابط روانی- اجتماعی از قبیل فتنه و تملق و تلون و مبالغه و عیب پوشی و نیرنگ و فرصت طلبی و افترا و تحریک و ده ها خصیصهی منفی دیگر که جملگی بر پایه ی دروغ شکل گرفته، تجلی می کند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی و محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد. شخصیت پایه دستکاری می شود : آدم ها به مالکان طماع، اطبای بی وجدان، کسبهی حقه باز، کارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئوليت، سربازان خائن، پدران بی فکر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، کارمندان رابطه باز، روسای تبعیض کار تبدیل می شوند و ده ها برچسب از این قبیل در کنار مشاغل پر زحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دوگانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود. بدیهی است که آستانه ی تحمل جامعه ها در برابر رفتار دروغین تفاوت می کند و به عبارت دیگر هر نوع جامعه به میزان معینی از این نوع رفتار چشم می پوشد. این میزان در جامعه های روستایی و دینی کمتر و در اجتماعات بی دروپیکر شهری بیشتر است3 و در بخش های مختلف و زمان های متفاوت زندگی در جامعه ی واحد تفاوت می کند و این گوناگونی، همان گونه که درابتدای سخن گفته شد، به نظامهای مدیریت سیاسی، اجتماعی و خانوادگی هر دوره بر می گردد.
در این باره می توان به عنوان مثال از قضاوت های مختلف اجتماعی سخن به میان آورد:
شهادت دروغ : این عمل بیشتر در محاکم قضایی، موقعیتهای مذهبی و تحقیقات خانوادگی مربوط به «امر خیر» که در خوشبختی و بدبختی آیندهی زوج های جوان دخیل است، انجام مي گيرد و از کارهای زشت و غیرقابل تحمل محسوب می شود، مايه نفرت و سختگیری مردم قرار می گیرد و حتی مشمول پیگردهای شداد و غلاظ مراجع قضایی می گردد. در این مورد «دروغگو دشمن خدا» به حساب می آید.
چوپان دروغگو : افرادی یافت می شوند که سرشت کاذب دارند و مردم نیز به راحتی با آنها کنار می آیند و در عین حال در مذمت آن ها می گویند و می نویسند. کتاب های درسی پر از ملامت و سرزنش به شخص دروغگو و پر از تشویق و تمجید برای دانش آموز راستگو است. چه کسی با شعار آبا و اجدادی و زردشتی ما آشنا نیست : پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
پندو اندرزهای رسمی برای جلوگیری از شیوع دروغ به اندازهی خود دروغ فراوان است. چشم پوشی در این مورد به ویژه اگر نخستین دروغ باشد یا گویندهی آن کودکی باشد، به سهولت انجام می گیرد :" قصد بدی که نداشته"، " از دستش در رفته"، "متوجه نبوده"، " دروغ گفته آدم که نکشته"، "یکبار که صد بار نمی شود" و از این قبیل، ...
راست و دروغش پای خودش : در اینجا مرز بین راست و دروغ رنگ می بازد. هم راستش را می توان گفت وهم دروغش را : " کسی را در قبرکسی نمی خوابانند"، " البته اگر راستش را می گفت بهتر بود"، راستش را هم می شدگفت"، واز این دست،...
همین طور که ملاحظه می شود دروغ – البته با اکراه- پذیرفته می شود. دروغگو را الزاما از خود نمی رانند. از بهره برداری از بعضی ثمرات دروغ ابایی ندارند و به راحتی آن را توجیه می کنند و به آسانی به شخص دروغگو حق می دهند. بعضی فضولی ها، دخالت ها، تقاضاها، ضعف ها، و ترس ها را با دروغ می پوشانند و یا جبران می کنند. دروغ به عنوان رفتار معمولی به حیطهی عرف و آداب مردم قدم می گذارد.
دروغ مصلحت آمیز : که به قول سعدی علیه الرحمه " به از راست فتنه انگیز" است دیگر حق حیات پیدا می کند و قبح آن از بین می رود. به بیماری که به سوی مرگ می شتابد گفته می شود :"چیزی نیست دکتر گفته خوب می شوی". به مادری که پسرش در تصادف یک پایش را از دست داده می گویند:" زخم کوچکی برداشته". در اینجا دروغ خیراندیشانه رنگ مبالغه به خود می گیرد. گاهی برعکس، مبالغه در جهت دیگر صورت می گیرد. به موضوع آب وتاب داده می شود وفقط كمي "روغن داغش را زیاد می کنند". اصطلاح خالی بندی در میان جوانان گویای این سبک گفتار مبالغه آمیز می شود و دروغ رسما پایگاه روانی-اجتماعی و فرهنگی خود را پیدا می کند . هیچ کاسبی مجبور نیست قیمت خرید کالای خودرا به مشتری بگوید. هیچ بقالی نمی گوید ماست من ترش است. معایب عروس از داماد و معایب داماد از عروس پوشانده می شود.
اگر دروغ نمی گفت خون به پا می شد : در این جا دروغ واجب تر از راست می شود. دروغگو آدم خّیر و عمل او عمل خیر به حساب می آید. چنان چه مومنی ببیند که ظالمی مظلومی را تعقیب می کند ، جای خود را از این سکوب به آن سکوب عوض می کند و در برابر پرسش ظالم که " مردی را ندیدی که از این طرف فرار می کرد؟" پاسخ می دهد:" از وقتی که بر این سکوب نشسته ام کسی را در حال فرار ندیده ام." در این مورد کلاه شرعی پا به میدان می گذارد و دروغ یک تکلیف تمام عیار می شود.
بازی نقش ها و سازمان اجتماعی روابط مبتنی بر دروغ به گونه ای است که روش های بالا گاهی مضحک و خنده آور و زمانی حزن انگیز و چندش آور جلوه می کند و چه بسا هر دو صورت رخ می نماید; گاهی نیز عده ای را به خنده وا می دارد و در عین حال عده ی دیگری رابه گریه می اندازد. از خنده تا گریه، از ثواب تا گناه، از قبول عامه تا رد مطلق، دروغ می تواند در صحنه های مختلف زندگی حضور داشته باشد.
به جرئت می توان ادعا کرد که همه گونه شخصیتی، از ضعیف النفس ترین انسان ها تا قدرت مندترین، هوشمندترین و سیاست پیشه ترین آنها ممکن است به دروغ متوسل شوند و از آن برای پوشاندن ضعفی بهره جویند. دروغ برای بعضی اشخاص راه حلی است برای بسیاری از مشکلات فردی، خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی آنها. نفع دروغ از نظر روانی گاهی از عذاب وجدانی که در شخص ایجاد می کند، بیشتر است. به ویژه که خود شخص همیشه به پیامدهای عمل خود وقوف ندارد و اغلب در شرایط غافل گیر کننده به دروغ پناه می برد و از آن به عنوان پناه گاهی ولو موقتی استفاده می کند.
چنانچه دروغ نتواند مشکل شخص را حل کند، بعضا می تواند آن را به عقب بیاندازد و یا جلوی پیشامد بدتری را بگیرد و حتی از ریختن خونی جلوگیری کند. بنابراین کارکردهای دروغ بیشمار است و اغلب این کارکردها در موارد مرضی و آسیب شناختی – که در آن بیمار نه به عمد بلکه بنا به عادت و یا به پیروی از تخیلات کودکانه خود سعی در بنای دنیایی جدای از دنیای دیگران دارد- شکل می گیرد. در برابر هر گفتار و هر کردار یا حرکت دروغینی نیازی ولو کاذب وجود دارد که باید شناخته شود.
برای شناختن نیازهایی که انسان را به دروغگویی وا می دارد، باید پدیده دروغ را در شرایط پدید آورندهی آن قرار داد و سپس آن را بررسی کرد. این شرایط می تواند در وضعیت های دوستانه، در روابط خصمانه، در معاشرت های اجتماعی (روی دربایستی ها، فضولی ها، دخالت ها، ...) در موقعیت های حرفه ای ( ترس، احترام کاذب، ملاحظه کاری،...) و بالاخره در بعضی فضاهای اتفاقی و اضطراری فراهم آید.
در مجموع می توان گفت دروغ آدم معین خود را ندارد، دارای مکان و زمان و اندازه و شکل و شرط مشخصی نیست. قضاوت یکسان برای دروغ واحد متّصور نمی باشد. یک دروغ همیشه الزاما دروغ تلقی نمی شود : به کرات شنیده می شود که بعضی از آدم ها طاقت شنیدن حرف حقیقت را ندارند. حقیقت برای بعضی ها تلخ است. با بعضی ها باید حرف حساب را به صورت طنز و شوخی وکنایه و حتی دروغ گفت. " گاهی اثر دروغ از راست بیشتر است"، "آدم را گاهی مجبور می کنند دروغ بگوید"،" زندگی انسان بی دروغ نمی گذرد" و صدها ازاین قبیل جملات،...
نظارت بر پدیده دروغ
نظارت بر دروغ اگر غیرممکن نباشد، کار ساده ای نیست. سوگند به خدای عالم، سوگند به ائمه، سوگند به مقدسات وبالاخره سوگند به جان عزیزترین کسان دروغ را درذهن شنونده ی آن جا می اندازد. با وجود مطالعاتی که که در مورد ارتعاشات بریدگی های کلامی ناشی از این رفتار، حرکات ناموزون چشم، خشکیدگی دهان، لکنت زبان، ضربان شدید قلب، پوشیدگی نگاه، و خلاصه حدود و ثغور فیزیکی و شکل بیرونی آن در تحقیقات پزشکی و قضایی و روانشناختی انجام گرفته است، هنوز مهمترین دستگاههای فنی دروغ سنج موفق نشده اند، برد این پدیده را به روشنی تعیین کنند. دهخدا در دائرۃ المعارف فارسی خود در برابر واژه ی مرکب "دروغ یاب" آورده است:" اگر چه وسایل دروغیاب در کارهای پلیسی مورد استفاده است، در مراجع قضایی معمولا اعتباری ندارد زیرا بین تغییرات بدنی که بر اثر گفتن دروغ یا سایر عوامل عاطفی (مانند احساسات مربوط به گناه و معصیت) حاصل می شود ، شباهت بسیار وجود دارد". علاوه بر این ، عدم موفقیت ابزارهای دروغ معلول داده های بیشماری است که تا حدودی در دو دسته عوامل انسانی و وضعیتی بالا آورده شد.
تعریفی از پدیده دروغ
در چنین شرایط دشواری، ارائه ی یک تعریف جامع و مانع که بتواند از نظر علمی خالی از نقص باشد و به عنوان ابزاری توانا به کار تحقیقات بعدی در این زمینه بیاید، از عهده ی ما بیرون است. برای این کار به مطالعات بیشتر در زمینه های مختلف فلسفی و علمی و دینی و اخلاقی و اجتماعی و روانی نیاز داریم. با وجود این شاید خالی از نفع نباشد که با توجه به جمیع جهاتی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت، تعریف ناقصی از دروغ ارائه بدهیم:"دروغ واقعیت قلب شده است که از جانب شخص یا اشخاصی، به صور معّین و در شرایط معّین، در موارد گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی در روابط بین اشخاص و حتی بر اثر نیازهای روانی برای شخص یا اشخاص دیگری گفته، نوشته و یا اجرا می شود و دانسته یا ندانسته با توجه یا نه بی توجه به فایده یا ضرر آن برای خود یا دیگری به کار گرفته می شود و در هر صورت به یکی از نیازهای فردی یا جمعی در زندگی اجتماعی پاسخ می گوید."
با توجه به تعریف بالا و با در نظر گرفتن کارکردهای متنوع و فراوان دروغ در صحنه ی روابط اجتماعی می توان چنین پنداشت که راستگویی فاقد چنین کارکردهایی است و در شرایط واحد –به خیال شخص دروغگو – مایه و موجب بعضی خطرها وخسران ها می گردد. تحقیقات بسیار جالبی می تواند در این زمینه از شناخت سازمان پذیرد، ولی از هم اکنون می توان تصور کرد که اگر ثروتمندان میزان ثروت خویش را به اطلاع عموم می رساندند!، اگر کسبه بهای خرید کالاهای خود را برروی کالاها می نوشتند!، اگر بازرگانان برنامه های تجاری آینده ی خود را فاش می ساختند!، اگر کارخانه داران میزان سود خودرا به دیوارهای کارخانه ها می چسباندند!، اگر خانم ها ناتوانی های مالی شوهران شان را برای یکدیگر می شمردند!، اگر معلمان به بی سوادی خوداعتراف می کردند!، اگر پزشکان عدم تشخیص درست بیماری را نزد بیمار بازگو می کردند!، اگر محصلان نزد معلمان خود اقرار می کردند که به اندازه ی کافی درس نمی خوانند!، اگر شوهران به همسران خود می گفتند آن طور که ادعا می کنند، آن ها را دوست نمی دارند! چه می شد؟
روشن است که در جامعه ما دروغ پدیده ی فرهنگی بسیار کارآمد و چند منظوره ای است که با زندگی روزمره ی ما آمیخته و قرین شده است. نونهالان در خانواده، کودکان در مدرسه، جوانان در کوچه و مردان و زنان ما دراداره و کارخانه و بازار آن را می آموزند، به کار می گیرند و با هوشمندی به تظریف و تکمیل آن می پردازند و با هنرمندی آن را عرضه می کنند.
تشکیل الگوها
در پایان مطلب، برای آن که ما از روابط مرکب و پیچیده ی اجتماعی مبتنی بر دروغ الگوهایی هر چند ناقص، به مثابهی پیش طرح هایی برای شکل گیری تحقیقات در آینده به دست دهیم، از تحقیقات ارزنده ی تالکوت پارسونز در مورد روابط پزشک و بیمار(ادام هرتسلیک;،1376صص115-112) یاری می جوییم. این دانشمند جامعه شناس روابط این دو شخصیت را در سازمان اجتماعی نظام یافته ی غربی (چه از نظر ساختی و چه از نظر کارکردی) به دو صورت الگوبندی می کند که ما آن را در مورد روابط گوینده و شنونده دروغ به کار می گیریم:
صورت اول : آن دسته از دروغهایی که در فضای اعتماد و با توافق ضمنی و پنهانی طرفین و رضایت جامعه گفته می شود مانند دروغهای مصلحت جویانه، خیر خواهانه، واسطه گرانه، چشم پوشانه، کاسبکارانه و از این دست دروغ های رایج و قابل اغماض اند.
صورت دوم : آن دسته از دروغ های قهرآمیزی که به طور خصمانه، حداقل غیردوستانه گفته می شود که هم ممکن است یک سویه باشد مانند اغلب کلاه برداری ها و شیادی ها و هم می تواند دو سویه باشد مانند روابط مالک و مستاجر، ارباب و رعیت، کارفرما و کارگر و بالاخره دولت خودکامه و ملت.
چنانچه بخواهیم این دو نظام ارتباطی را که بر اساس مفهوم اصلی و کلی "دوستی و دشمنی" شکل گرفته است، در شبکه ای از الگوها نمایش بدهیم به مفاهیم دیگری نیاز خواهیم داشت که کارآ و ثمر بخش باشند. در این صورت برای ساده کردن کار از بعضی مفاهیم دست و پا گیر مانند تفاوت سنی وطبقاتی بین طرفین رابطه ی دروغ و یا تعداد نفرات هر طرف در این زمینه صرف نظر و به چهار مفهوم دیگر بسنده می کنیم :
1. مفهوم آگاهی به وقوع دروغ : آیا این آگاهی در نزد شنونده دروغ با اطمینان توام است(الف) یا با شک و تردید (ش) ؟
2. مفهوم پذیرش دروغ : آیا شنونده در برابر دروغ تسلیم می شود (ت) و یا آنکه نسبت به آن واکنش منفی از خود نشان می دهد و آن را رد می کند (ر) ؟
3. مفهوم سود و زیان ناشی از دروغ: آیا شنونده فکر می کند دروغ در نهایت به سود او گفته شده (س) یا به زیان او (ز) ؟
4. مفهوم تقابل : آیا شنونده ی دروغ در شرایطی قرار دارد که همین عمل را با گوینده ی دروغ انجام بدهد و به اصطلاح مقابله به مثل كند (م) یا نه (ن) ؟
چنانچه ملاحظه می شود هر یک از مفاهیم بالا دو حالت متضاد پیدا می کند که با حروف نشان داده شده اند و ما برای روشنی بیشتر آن ها را در جدول زیر به نمایش خواهیم گذاشت :
جدول مفاهیم و حالات دوگانه ی مربوط به هر یک از آنها (با کد)
|
حالت دوم |
حالت اول |
مفاهیم چهارگانه |
|
شک(ش) |
اطمینان(ا) |
1. آگاهی |
|
رد(ر) |
تسلیم(ت) |
2. پذیرش |
|
زیان(ز) |
سود(س) |
3. سود وزیان |
|
نه(ن) |
مقابله(م) |
4. تقابل |
باید دانست که در هر دو صورت (توافق و تخاصم) حالات هشتگانه (ا، ش، ت، ر، س، ز، م، ن) می توانند وجود داشته باشند.
چنانچه ما در هر یک از دو صورت بالا برای هر مفهوم به ناچار یکی از دو حالت ممکن را در نظر بگیریم، ترکیبات الگوهای ممکنی که از چهار حالت به دست می آیند عبارت خواهند بود از:
الگوی 1.ا/ت/س/م الگوی9.ش/ت/س/م
الگوی2.ا/ ت/ز/م الگوی10.ش/ت/س/ن
الگوی3.ا/ت/س/ن الگوی11.ش/ت/س/ن
الگوی4.ا/ت/ز/ن الگوی12.ش/ت/ز/ن
الگوی5.ا/ر/س/م الگوی13.ش/ر/س/م
الگوی6.ا/ر/ز/م الگوی14.ش/ر/ز/م
الگوی7.ا/ر/س/ن الگوی15.ش/ر/س/ن
الگوی8.ا/ر/ز/ن الگوی16.ش/ر/ز/ن
تحلیل الگوها
الگوهای شانزده گانه ی بالا در هر دو صورت اول (توافق) و دوم (تخاصم) به دو دسته تقسیم می شوند : دستهی اول (شامل 8 الگو از 1تا 8) به وضعیتهایی مربوط می شود که شنونده در آن به وقوع عمل دروغ اطمینان دارد ولی در چهار مورد آن تسلیم دروغ می شود (الگوهای 1تا4) و در چهار مورد دیگر در برابر آن می ایستد(الگوهای5 تا 8) .
چهار موردی که شنونده تسلیم دروغ می شود : در نیمی از این موارد (2مورد) می توان حدس زد که چون این اشخاص در دروغ گفته شده نفعی برای خود متصور هستند در برابر آن سکوت می کنند و آن را رسم و عادت و قاعده ای به حساب می آورند که سرزنش پذیر نیست، خواه آنها هم به نوبه ی خود این رسم را به کار گیرند مانند دروغی که برای جلوگیری از شوک عاطفی به مادر فرزند مرده ای می گویند تا رفته رفته برای شنیدن خبر مرگ فرزندش آماده شود (الگوی1)، خواه این رسم را نپذیرفته و هرگز از آن پیروی نکنند مانند سخنی که دختری به مادرش می گوید و مادر با اطمینان به دروغ بودن آن، به سود خود می داند که آن را بپذیرد و به روی فرزند نیاورد تا روی دختر به روی او باز نشود. البته خود فکر نمی کند هرگز ازاین روش استفاده کند(الگوی3).
در نیم دیگر از مواردی که شنونده تسلیم دروغ می گردد (2مورد) چون شنوندگان زیان خود را در دروغ می بینند یا قصد مقابله به مثل می کنند مانند دوستی که به دوست خود دروغ می گوید تا امتیازی از او تصاحب نماید. او با دو واکنش مختلف می تواند روبه رو شود یا اینکه شنونده که ظاهرا سکوت اختیار کرده، به تلافی برخیزد که دراین صورت پایه های دوستی این دو نفر به سستی خواهد گرایید (الگوی2) ویا اینکه شنونده به جای انتقام جویی از ادامه ی رابطه با دوست بی وفای خود چشم بپوشد که در این صورت به دوستی آنها خاتمه داده خواهد شد (الگوی4).
چهار موردی که شنونده به دروغگو اعتراض می کند : از این چهار مورد، تنها دو مورد آن، که سودی برای شنونده در دروغ ملحوظ نیست، قابل دریافت و قبول است (الگوهای6 و 8) و دو مورد دیگر عملا هرگز به تحقق نخواهد پیوست(الگوهای5و7) . می توان حدس زد که دو مورد قابل قبول مربوط به وضعیت هایی باشد که شنوندگان دروغ جرئت اعتراض به آنها را دارند منتهی یکی مقابله به مثل می کند و به اصطلاح خط و نشان می کشد ماند زنی که از دروغهای همسرش به ستوه آمده و علاوه بر این که آن ها را به رخ او می کشد، به نوبه ی خود به او دروغ می گوید (الگوی6) و دیگری از مقابله به مثل چشم می پوشد و در عین حال که نشان می دهد فریب نمی خورد حرمت کلام نگاه داشته و دروغ نمی گوید (الگوی8).
به این ترتیب همان گونه که ملاحظه می شود تنها 6 الگو از 8 الگوی دسته ی اول قابل فهم و دریافت هستند که ما آنها را در جدول الگوها حفظ و 2 الگوی دیگر را رها خواهیم کرد.
دستهی دوم (شامل 8 الگو از9 تا 16) به وضعیتهایی مربوط می شود که شنونده در آن به وقوع عمل دروغ اطمینان کامل ندارد و امکان راست بودن آن را نیز در ذهن می پروراند.
در اینجا نیز مانند دستهی اول شنوندگان دروغ، در چهار مورد تسلیم می شوند و موضوع را به سکوت برگزار می کنند (الگوهای 9 تا 12) و در چهار مورد دیگر در برابر آن می ایستد (الگوهای 13 تا 16).
چهار موردی که شنونده تسلیم دروغ می گردد : دو مورد از این چهار مورد را وضعیت هایی تشکیل می دهند که سود شنونده دردروغ ملحوظ است. در این قبیل وضعیت ها سود موجب می شود که شک از میان برود و شنونده دروغگو را دوست خود بخواند. در این صورت مقابله به مثل معنای خود را از دست می دهد یعنی الگوی9 هرگز جامه ی عمل نمی پوشد و همیشه الگوی11 به کار گرفته می شود، مانند رئیس مهربانی که به کارمند خود وعده ی ترفیع می دهد تا او را به اتمام کار شاقی ترغیب نماید و کارمند هم که به هرحال انجام کار را به نفع خود می بیند آن را به اتمام می رساند و در انتظار دریافت پاداش می ماند.
در دو مورد دیگر نفع شنونده در دروغ ملحوظ نیست. دراین قبیل وضعیت ها زیانی که شنونده از دروغ متحمل می شود شک او را نسبت به راستگویی طرف خود تشدید می کند، در عین سکوت درکمین می نشیند تا مقابله به مثل کند، مانند دوستی که به بهانه ی نیاز فوری از دوست خود طلب پول می کند. شک دوست در صحت نیاز دوست برانگیخته می شود و او نیز باهمدردی کامل با دوست ابراز نیاز متقابل و به این ترتیب مقابله به مثل می کند و می گوید اتفاقا خود من هم به پول نیاز دارم (الگوی10). البته او می تواند به سکوت هم برگزار نماید (الگوی12).
در چهار مورد آخرشنونده به دروغ اعتراض می کند: دو مورد آن مربوط به وضعیتهایی می شود که دروغ به سود شنونده تمام می شود . در این صورت الگوها تحقق نیافتنی و غیرقابل دریافت هستند (الگوهای13 و15) و در دو مورد دیگر که دروغ به زیان شنونده است الگوها عملی وقابل دریافت اند ( الگوهای 14و16). قاعدتا 2 الگوی قابل قبول مربوط به وضعیت هایی می شود که در آن شنونده با اینکه به صحت و سقم دروغ شک دارد از آنجا كه آن را به زیان خود می داند ممکن است به دو صورت واکنش نشان بدهد : یکی آنکه احتیاط به خرج دهد و شبهه را قوی بگیرد و دروغ را باور کند و در برابر آن واکنش منفی نشان بدهد (الگوی14)، مانند فرزند خانواده ای که در سفر با خانواده این فکر را القا می کند که خواب دیده منزلشان را دزد زده است. مادر خانه وسوسه شده و شبهه را قوی می گیرد و خانواده را مجبور به بازگشت سریع از سفر می نماید; دوم اینکه پدر خانواده برعکس همسر خود خواب فرزند را جدی نمی گیرد و فرزند را سرزنش می کند و خانواده بی هیچ واکنشی به تعطیلات خود ادامه می دهد (الگوی16).
در اینجا همچنان که دیدیم 3 الگو از 8 الگوی دسته ی دوم غیرقابل فهم ودریافت اند و تنها 5 الگو برای ما ارزشمندند.
نقد الگوها
چنانچه بخواهیم نظام الگویی بالا را نقدکنیم این کار را در سه سطح انجام می دهیم :
1. تعداد مفاهیم : در نظام بندی رابطه های دروغین مفاهیم دیگری غیر از آنچه در این تحقیق به کار گرفته شده وجود دارند که می توانند به همین اندازه کارآ و ثمربخش باشند. ما برای ساده کردن هر چه بیشتر این نخستین تحقیق از آنها صرفنظر کرده ایم. مثلا پایگاه اجتماعی طرفین رابطه می تواند در وضعیت رابطه ای مبتنی بر دروغ بسیار مفید واقع گردد.
2.نوع مفاهیم : از نظر کیفیت مفاهیم نیز مطمئن نیستیم که غیر از مفهوم اصلی و کلی حالت"توافق و تخاصم" بین طرفین رابطه –که آن را از پارسونز وام گرفته ایم- چهار مفهوم دیگر یعنی آگاهی به دروغ ، پذیرش یا رد دروغ، سود و زیان حاصل از دروغ و جنبه ی تقابلی دروغ بهترین مفاهیمی باشند که در مطالعهی دروغ کارآ بوده و جوابگوی کلیه ی وضعیت های ممکناند. مثلا مفهوم ارزش اخلاقی دروغ در گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی می تواند به تظریف الگوها کمک کند.
3.شمول الگوها : به هنگام یافتن مثال هایی که بتوانند توجیه کننده ی صادق الگوها باشند متوجه شدیم که در بعضی موارد یک الگو می تواند تعداد زیادی از مثال های مختلف واقعی را پوشش دهد. بنابراین دریافتیم چنانچه الگوهای ما ظرافت بیشتری می داشت مثال های عملی ما نیز محدودتر و در نتیجه دقیق تر می شد. از این رو نه الگوهای خودرا دقیق می دانیم و نه مثال های مربوط به هر یک را کاملا کافی و مناسب.
سخن پایانی
چنان که دیدیم پدیده ی روانی-اجتماعی دروغ و صورت ها و پیامدهای بی شمار آن در صحنه ی روابط اجتماعی به قدری پیچیده و گسترده و جا افتاده است که ما شب و روز با آن زندگی می کنیم و بخشی از عمر خود را صرف بکارگیری هرچه ظریف تر و کارآمد تر و بیشتر آن می نماییم بی آن که خسته بشویم و یا به بیهودگی و خسارت های ناشی از آن اعتقاد پیدا کنیم. به همان نسبت که سراسر ادبیات ما ، قصه ها و ضرب المثل ها و اشارات و کنایات و هجویات و نقلیات ما مشحون از اندرزهای راست جویانه و درست گفتارانه است، تاریخ و فرهنگ ما آغشته به این افیون اجتماعی است که به روابط ما با دیگران از نزدیک ترین کسان تا بیگانه ترین اشخاص شکل می دهد.
ما در این تحقیق سعی بر آن داشتیم که به شکل شناسی پدیده ی دروغ – در حد بضاعت ناچیز علمی خود- بپردازیم : ابتدا در شناخت عوامل انسانی آن به عنوان مجریان و عوامل وضعیتی آن به مثابه ی بستر رابطه های دروغین کوشیدیم و چهل نمونهی نظری از وضعیت های ممکن را برشمردیم . آنگاه به کمک قالب نظری معینی که در پیش رو داشتیم و با استفاده از چند مفهوم کارآ به الگوسازی این وضعیت ها نشستیم و با این کار تا حدّی به تعیین جایگاه دروغ در فرهنگ خودی و الگوهای رفتاری آن در روابط اجتماعی خود پرداختیم.
در حالی که اطمینان داریم گام اول را برای نظریه پردازی در آداب مربوط به کنش و واکنش اجتماعی خود برداشتیم، مطمئن هستیم که گامهای پربارتر و مصممانه تری در پیش رو داریم و فقط امیدواریم که این کار بهانه ای باشد در دست محققان گرانقدر و پرمایه ی علوم اجتماعی کشورمان جهت ارائه ی انتقادها و تحقیقات ارزنده تر و معتبرتر علمی.
پانوشت ها :
* اين پژوهش كه از طرحي به همين نام به شماره 3031/4 مصوب شوراي پژوهشي دانشگاه تهران، با حمايت مالي معاونت پژوهشي آن دانشگاه تهيه شده، براي نخستين بار در نامه علوم اجتماعي شماره 12، پاييز و زمستان 1377 به چاپ رسيده است.
1- Problèmes moraux et psychologiques
2- Raymond Pitch
3- در مقایسه ی این دو نوع جامعه می توان گفت که مجموعه تحقیقات در مطالعات و مطالعاتی که در زمینه ی روابط اجتماعی صورت گرفته نشان می دهد که در جامعه های نوع اول به دلیل محدودیت جغرافیایی و در نتیجه شدت روابط خانوادگی، جمع گرایی، کنترل اجتماعی و نیز استحکام بیشتر، هنجارهای گروهی روابط اجتماعی شفافتر و رفتارها به طور کلی متجانستر و ساده تر از جامعه های نوع دوم است.
منابع :
1- ادام، فيليپ- هرتسليك، كلودين (1376)، جامعه شناسي بيماري و پزشكي، ترجمه لورانس دنيا كتبي، با همكاري مرتضي كتبي، قم : نشر باورداران (تجديد چاپ شده در سال 1386 در نشر ني )
2- روزنامه اطلاعات (1376)، آمريكايي ها هرهشت دقيقه يك دروغ مي گويند، شماره 21020، تهران.
3- روزنامه اطلاعات (1376)، ايتاليا سرزمين دروغگويان، شماره 21093، تهران.
4- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه.
5- موسوي لاري، سيد مجتبي (1407ه.ق)، مسائل اخلاقي و رواني (ترجمه به زبان فرانسوي از ناهيد شهبازي) ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
6- همايون كاتوزيان، محمد علي (1372)، دموكراسي، ديكتاتوري و مسئوليت ملت، اطلاعات سياسي- اقتصادي، شماره 67-68، سال هفتم.
مرتضی کتبی استاد روان شناسی اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. ایشان دارای دکترای رشته روان شناسی اجتماعی و دکترای ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربن فرانسه هستند.